کتیبه ی عاشقی
اقا «تقصیر» شما نیست…
که «تصویر» شما نیست!
من آیینه پر شده از گردو غبارم…!
مرگ چیست؟
مرگ نه پایان زندگی است و
نه حتی نقطه مجزایی از زندگی. مرگ نقطه اوج حیات است.
مرگ با هلاکت فرق دارد.
لذا مرگ ماهیتی، دنیایی و آخرتی دارد.
نقطه پیوند و اشتراک دنیا و آخرت ان است که
هم متعلق به بازه دنیاست و هم بازه آخرت،
بنابراین اگر مرگ را درست بشناسیم وبا آن درست برخورد کنیم،
نوع زندگی ما فرق می کند.
به هر حال اینگونه انسان خلق شده که
شانی از دنیا وشانی از آخرت در اوست.
هنگامی که این دو شان باهم جمع شوند،
زندگی در زمین برای او پیش می آید و هنگامی که بین این دو شان
خداوند جدایی می اندازد آن می شود: «مرگ».
شان اخروی در اسمان می رود
و شان ارض در زمین می رود
و اینگونه بین جسم و روح جدایی می افتد.
نقطه اوج.محمد حسن لطیفی،ص32_31
انواع انسان ها
1. آنهای که وقتی هستند، هستنتد و وقتی نیستند، نیستند.
حضور عمده آدم ها مبتنی بر فیزیک است.
تنها با لمس ابعاد جسمانی آن هاست که قابل فهم می شوند.
بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.
2. آنانی که وقتی هستند، نیستند و وقتی که نیستند هم نیستند.
مردگانی متحرک در جهان،
خود فروختگانی که هویتشان را به ازای چیزی فانی واگذاشته اند.
3. آنهایی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نیستند هم هستند.
آدم هایی معتبر و با شخصیت،
کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند
ودر نبودشان هم تاثیر خود را می گذارند.
کسانی که دوستشان داریم و برایشان ارزش قایلیم.
4. آنهایی که وقتی هستند نیستند و وقتی که نیستند، هستند.
شگفت انگیز ترین آدم ها.
در زمان بودنشان چنان قدرتمند و با شکوهند
که ما نمی توانیم حضورشان را دریابیم.
دکتر شریعتی
صدف عالم
جانمایه ی انسانی
نفس نفیس اوست
که گوهر یکدانه ی صدف عالم است،
نفسی که قطیعه ی الهی و لطیفه ی ربوبی است،
به حدی قابل و تا جای کامل است
که اجنحه ی وجودیش فرش وعرش را زیر پرگرفته
و بر چهار گوش سبعیت، شیطنت ،بهیمیت وملکیت سایه افکنده و به هر سویی که بال گشاید
موجودی کامل می آید…
برگرفته از کتاب سیرت و صورت آیت الله جوادی آملی